• حکمت ها
  • در دورى نمودن از دنیا
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

در دورى نمودن از دنیا

359.وَ قَالَ (علیه السلام) :أَيُّهَا النَّاسُ مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِئٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاةً قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِینَتِهَا وَ بُلْغَتُهَا أَزْكَى مِنْ  

«1257»

ثَرْوَتِهَا حُكِمَ عَلَى مُكْثِرِیهَا بِالْفَاقَةِ وَ أُعِینَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ وَ مَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرِیهِ كَمَهاً  وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ الشَّعَفَ بِهَا مَلَأَتْ ضَمِیرَهُ أَشْجَاناً لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَى سُوَيْدَاءِ قَلْبِهِ هَمٌّ يَشْغَلُهُ وَ هَمٌّ يَحْزُنُهُ كَذَلِكَ حَتَّى يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ فَيُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطَعاً أَبْهَرَاهُ هَيِّناً عَلَى اللَّهِ فَنَاؤُهُ وَ عَلَى الْإِخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ  وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ وَ يَسْمَعُ فِیهَا بِأُذِنِ الْمَقْتِ وَ الْإِبْغَاضِ  إِنْ قِیلَ أَثْرَى قِیلَ أَكْدَى وَ إِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقَاءِ حُزِنَ لَهُ بِالْفَنَاءِ هَذَا وَ لَمْ يَأْتِهِمْ يَوْمٌ فِیهِ يُبْلِسُونَ .


ص 1257

امام علیه السّلام (در دورى نمودن از دنیا) فرموده است : 1-  اى مردم كالاى دنیا گیاه خشك خورد شده وباء آورنده تباه كننده است پس دورى كنید از چراگاهى كه كوچ كردن و نماندن در آن از آرام گرفتن در آن سودمندتر است (چون ماندن و دل بستن بآن سبب بدبختى است) و اندك روزى و خوراك آن (به اندازه اى كه این راه سر رسد) پاكیزه تر است از دارائى در آن (چون رنج دنیا و حساب آخرتش كمتر است) 2-  مقرّر شده است براى كسی كه (بر اثر حرص و آز) بسیار در آن دارائى گرد آورد فقر و بى چیزى (آخرت چون در دنیا گرفتار بوده و نتوانسته توشه اى بردارد) و یارى شده است كسی كه (با قناعت) از آن بى نیاز مانده (جمع آورى نكرده) به آسودگى (در روز رستخیز) 3-  و كسیرا كه زینت و آرایش آن به شگفت آورده هر دو چشمش را كور مادر زاد گردانده (مانند آنكه نشان بینائى در او نیست) 4-  و كسی كه دوستى آنرا روش خود نماید خاطرش را پر از اندوهها كند كه آن اندوهها را بر دانه دل او نگرانى است، اراده و قصدى (براى بدست آوردن كالاى آن) او را مشغول و گرفتار مى سازد، و اراده و قصدى او را اندوهگین، و همچنین پیوسته در كشاكش اندوهها و گرفتاریها است تا آنكه راه نفس او (گلویش) گرفته شود (بمیرد) پس او را بصحراء اندازند

ص1258

(در گورستان بخاك سپارند) در حالیكه دو رگ دل او قطع شده است (هلاك گشته) و بر خدا نابود شدنش و بر برادران و یاران انداختنش (به گورستان) سهل و آسان مى باشد، 5-  و مؤمن بچشم عبرت و آگاهى بدنیا مى نگرد، و باندازه نیازمندى شكم از روى اضطرار و ناچارى قوت و روزى بدست مى آورد، و به گوش خشم و دشمنى (گفتار در باره دنیا را) مى شنود (و امّا حال انسان در دنیا) 6-  اگر گفته شود فلانى توانگر و بى نیاز شد (پس از چندى) گفته میشود فقیر و بى چیز گردید، و اگر ببقاء و هستیش شاد شوند (روز دیگر) بفناء و نیستیش اندوهگین گردند، اینست حال انسان در دنیا و حال آنكه نیامده است روزى (قیامت) كه در آن (دنیا دوستان بر اثر سختى عذاب و گرفتارى جاوید از رحمت خدا و آسودگى) نومید میشوند.